آره قبول داریم . ما بچه های خوبی واسه بابامون نبودیم .
اون رو گذاشته بودیم خونه سالمندان و دیر بهش سر می زدیم ، هرچی می گفت بیشترسربزنین ،
می گفتیم : کارداریم . می گفت دلم واسه بچه هاتون تنگ شده ، می گفتیم اونا هم درس دارن .
آره ! در حق اون ظلم کرده بودیم .
اما الان حدود یک ماهه که بچه های خوبی واسه بابامون شدیم .
اون رو از خونه سالمندان آوردیم بیرون . دیگه هر هفته بهش سر می زنیم .
بچه هامون رو هم با خودمون می بریم .
حالا هم میخوایم واسش یه مراسم چهلم عالی و با کلاس بگیریم.
|